ساحل ادب
ادبی-اجتماعی

"درس برف "صفحه ی154

1-هرگزکسی....: هرگز کسی خبری از این مقدار برف نداده انگار که زمین لقمه ای ست در دهان برف .

2-منند پنبه دانه...: کوه مانند پنبه دانه ای که در میان پنبه قرار گرفته در میان برف ها پنهان شده است.

3- ناگه فتاد...: از ترس حمله ی ناگهانی برف بر اندام روزگار ، لرزه افتاده است.

4- گشتند نا امید...: وقتی این همه برف بر دشت و کوه بارید ،همه ی موجودات از زندگی نا امید شدند.

5- چاه مقنع ....: چاه همه ی خانه ها مثل چاه مقنع ، پر از برف جیوه مانند شده است.

6- در خانه ها...: از بس که برف در خانه ها باریده ] و کسی نتوانسته به دنبال کار و نان برود [هیچ نانی از گلوی خانواده ای ،پایین نرفته است.

7- از نان و...: اگر وجود برف از آرد یا پنبه می بود، مردم از نان و لباس ، بی نیاز می شدند.

8- از بس که...: از بس که برف مثل مهمان ناخوانده ای به خانه هرکسی می رود، وجودش سرد و بی مزه و سنگین شده است.

9- گرچه سپید...: اگر چه تمام زندگی مارا سپید کرده است ، الهی که همه ی هستی اش ، سیاه و نابود شود.

10- وقتی چنین...: در چنین زمانی قطعا کسی، خوشحال است که وسایل خوشگذرانی در برف را دارد.

11- آن را که ...: کسی که لباس گرم و شراب و خیمه و آتش دارد ،هنگام صبح ، خبر بارش برف را به دیگران می دهد.

12- نه همچو من...: نه کسی مثل من که هر لحظه ، به علت وزش باد سرد ، آه و ناله ای نثار برف می کند.

13- دست تهی.....: (شخصی مانند من) دستش را زیر چانه اش می گذارد و تار و پود برف ها را می شمارد.

14- دل تنگ و ...: جمعی ناراحت و بیچاره مثل مرغابی های کنار آب ،دور تا دور برف ها نشسته ایم.

15- گر قوتم بدی...: اگر برایم ممکن بود و توانایی داشتم ، به دنبال قرص خورشید ، از نردبان برف به اوج آسمان می رفتم.                                  

 درس بهارصفحه ی  152

1-آمد بهار....:بهار سرسبز با رنگ و بوی خوشایند و زیبایی شگفت وبسیار خود ازراه رسید.

2- چرخ بزرگوار....: آسمان بزرگ ، سپاهی فراهم کرد که سپاهیانش ، ابر تیره و رییس و فرمانده اش ،باد صبحدم بود.

3- آن ابر...:ببین که آن ابر مثل آدمی مصیبت دیده می گرید و آن رعد مثل عاشقی غمگین می نالد.

4- خورشید زابر .....: خورشید گاه گاهی چهره اش را از میان ابرهای تیره مثل زندانی ای که قصد عبور از برابر نگهبانش را دارد ،آشکار می سازد.

5- یک چند....: مدتی طبیعت بیمار بود که با آمدن بهار خوب شد زیرا بوی گل یاسمن را داروی درد خود یافت.

 

6- باران مشک بوی...: پیوسته باران خوش بوی می بارید و چادری از حریر نازک و لطیف برف ، بر روی زمین می پوشایند.

7- لاله میان ....: گل لاله که در میان کشتزار از دور می درخشد مثل پنجه ی دست عروسی است که با حنا رنگ شده است.

8- بلبل....:بلبل روی درخت بید آواز می خواند و سار از روی درخت سرو جوابش را می دهد.


صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساحل ادب و آدرس samiapoor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





انجمن وبلاگ نویسان جهرم